باید قلم گرفـــت وَ طرحی دگر کشیــــد
تا روزهــــای مبهم تاریــــخ پــر کشیـــد
وقتیکه با سقیفه جهان خواب میشود
باید که انتظــار در و میــــخ در کشیـــد
نـــور خداست در رگ خورشیـد فاطمــه
باید به بام خانه خورشیــد سرکشیـــد
رنگ سیـــاه میزنـــــــم ایــــوان واژه را
با خاطر حزین نشود شعـر ِ تَـر کشیـــد
شــاعر به شطّ خون دلش را محک زده
بــاید برای از تو سرودن خطـــر کشیـــد
"فتح المبین"به نام تو تفسیر عشق کرد
در معبری به نـــام تــو راه ظفر کشیـــد
روزی اگر چـه مـــی رسد از راه منتقــم
بــاید برای آمدن دوســــت، در کشیـــد